شهدای شهر رهنان

شهید منصور صباغ
نام پدر: حسن
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: جزیره ی مجنون
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
شهید در بچگی بسیار آرام و دلنشنین بود و خیلی به قرآن علاقه داشت. نمازهایش را همیشه سرِ وقت می خواند و بعد از دوران طفولیت تا سال اول راهنمایی درس خواند. سپس دنبال شغل شیشه گری رفت و بعد از آن شغل ریخته گری را انتخاب کرد اما آرام و قرار نداشت تا به جبهه رفت. سرانجام او در سن 18 سالگی به شهادت رسید.

شهید ایرج شریفی
نام پدر: براتعلی
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: محصل – پاسدار وظیفه
یگان اعزام کننده: سپاه پاسداران
تاریخ شهادت: 63/12/22
محل شهادت: شرق دجله
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
شهید ایرج شریفی از زاهدان شب و شیران روز به شمار می رفت. او در یک خانواده ی مذهبی دیده به جهان گشود. از کودکی چهره ی شادابی داشت و در تمام دوران تحصیل فردی ممتاز به شمار می رفت. ایشان در ضمن تحصیل به پدر و مادرش هم کمک می کرد. در سال 1357 با رتبه ی عالی دوران راهنمایی را به پایان رسانید و در همان سال بود که اعتصابات علیه رژیم شاهنشاهی آغاز شد. شهید هر روز در راهپیمایی ها و تظاهرات خیابانی در اصفهان و رهنان شرکت داشت. در چهره و حرکات او مکارم اخلاق به خوبی نمایان بود. به نماز اهمیت زیادی می داد و نمازهای بی ریا و با حالی برپا می داشت. مرتب در نماز جماعت شرکت می نمود. از غیبت و تهمت دوری می جست به حدی که در حضور او کسی جرأت نمی کرد از شخص غایبی سخن به میان آورد. 

شهید اسماعیل صادقیان
نام پدر: ابراهیم
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: رهنان
شغل: کشاورز
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: شرق دجله
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
در موقعی که 11 سال داشت انقلاب شد. شهید در آن زمان هم درس می خواند و هم برای مخارج تحصیلش کار می کرد. ایشان توانست درس را تا سال سوم راهنمایی ادامه بدهد و بعد از انقلاب در بسیج فعالیت می کرد و در هر جا که انقلاب و اسلام نیاز به همکاری این چنین جوانی داشت حاضر می شد.

شهید سعید سلیمی
نام پدر: عوضعلی
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر کارخانه
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/23
محل شهادت: جزیره ی مجنون
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
شهید سعید سلیمی در بیستم خرداد سال 1343 در خانواده ای مذهبی و مومن در شهر رهنان چشم به جهان گشود. پس از طی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی به دبیرستان راه یافت. در کلاس دوم نظری بود که جنگ شروع شد. در سال 1360 به جبهه رفت و در سال 1361 مجروح گردید و جهت معالجه به تهران اعزام شد و از تهران به بیمارستان واحد منتقل شد. پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه ی حق علیه باطل شتافت و در سال 1363 برای دومین بار مجروح گردید و در بیمارستان صدوقی اصفهان بستری گردید. پس از بیرون آمدن از بیمارستان در حالی که هنوز عصا به دست داشت به جبهه رفت. پس از چهل روز یعنی در تاریخ 1363/12/23 شربت گوارای شهادت نوشید.

شهید محمد علی خاکی
نام پدر: یدالله
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: نجار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: جزیره ی مجنون
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
محمد علی دومین شهید این خانواده ی شهید پرور می باشد. او فردی مخلص و متقی بود. محمد علی در سن هفت سالگی درس را شروع کرد، بعد از چندین سال فعالیت درسی سیکل خود را گرفت. از زمانی که خود را شناخت نماز و روزه اش ترک نمی شد. از آغاز انقلاب اسلامی در تظاهرات شرکت می کرد و بعد از انقلاب همراه با برادر شهیدش در بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت نمود. شهید محمد علی از آغاز جنگ تحمیلی در جنگ شرکت داشت و سه بار هم مجروح شد و سرانجام در 21 اسفندماه، در عملیات بدر در سال 63 به فیض شهادت نایل گشت.

شهید محمود کبیری
نام پدر: علی
تاریخ تولد: 1346
محل تولد: رهنان
شغل: مکانیک
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: شرق دجله
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
محمود کبیری از کودکی علاوه بر مدرسه رفتن تا کلاس پنجم به چوپانی نیز مشغول بود. وقتی که امام رحمة الله علیه فرمان تشکیل بسیج را دادند، محمود گفت: الان موقع دفاع از اسلام است و گریه افتاد و ما را مجبور کرد برایش لباس نظامی تهیه کنیم. پس از طی آموزش نظامی به جبهه اعزام شد و چند دفعه زخمی شد و دفعه ی آخر کلید موتور را داد به من و گفت: ان شاء الله دیدار کربلا و روبوسی کردیم و رفت.

شهید سید اسدالله (کمال) اعتصامی
نام پدر: سید رضا
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: رهنان
شغل: صافکار – سرباز
یگان اعزام کننده: سپاه پاسداران
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: جزیره ی مجنون
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
شهید سید کمال در سال 1345 در یک خانواده ی مذهبی در شهررهنان دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی را پشت سر نهاد تا اینکه راهی مدرسه شد و تا سوم راهنمایی درس خواند. شهید سید کمال در کنار درس در کار کشاورزی به پدرش کمک می کرد. او با توجه به شوق و علاقه ای که به جبهه داشت در سال 1360 با سن کمی که داشت راهی جبهه شد و در چند عملیات شرکت نمود و دو بار هم زخمی گردید. سرانجام در اسفند ماه 1363 در عملیات پیروزمندانه ی بدر در جزیره ی مجنون به شهادت رسید. او دومین شهید این خانواده بود.

شهید سید حسین میرحسینی
نام پدر: سید صادق
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: جوشکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: شرق دجله
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
پس از پشت سر گذاشتن دوران طفولیت و دوران ابتدایی از اوایل انقلاب همراه بزرگترها به تظاهرات می رفت. پس از انقلاب عضو بسیج شده به جبهه شتافت و درضمن درس خود را هم ادامه داد و در عملیات های فتح المبین، طریق القدس، بدر و خیبر شرکت کرد و  8 بار زخمی شد و در عملیات خیبر به شهادت رسید. از سال 1360 تا 1363 به طور مداوم در جبهه ها به سر می برد و فقط اوقاتی که زخمی بود به منزل می آمد.

شهید سید جعفر موسوی
نام پدر: سید ابوالقاسم
تاریخ تولد: 1346
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر (خم کار)
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 63/12/21
محل شهادت: شرق دجله
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
او در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمد و دوران دبستان و مدرسه را در شهررهنان گذراند. با شروع انقلاب اسلامی در صحنه های انقلاب حضور مستمر داشت و هنگام شروع جنگ تحمیلی به جنگ با دشمنان بعثی شتافت. او سخت شیفته ی شهادت بود، قبل از آنکه به فیض شهادت نایل آید خواب شهادتش را دیده بود و می دانست که اگر این بار به عملیات برود به لقاء الله می پیوندد.

شهید علی مرادی
نام پدر: محمود
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: رهنان
شغل: مسگر
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/2/9
محل شهادت: فاو
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان

زندگینامه:
شهید علی مرادی در همان سنین کودکی به کار مشغول شد و نصف روز درس می خواند و نصف روز کار می کرد. در درس جدی بود و به مسائل مذهبی و اسلامی اعتقادی محکم داشت و احترام زیادی برای افراد مذهبی قائل می شد. شب ها در بسیج فعالیت می کرد و شب های جمعه دوستان را به مهمانی دعوت می کرد تا دعای کمیل و قرآن بخوانند. هیچ گاه نماز و روزه ی خود را ترک نمی کرد و به پدر و مادر خود احسان و نیکی می کرد و هیچ گاه پدر و مادر را نمی رنجاند. واقعاً که خدا گل چین است و ایشان واقعاً گلی از گل های سرخ بهاری بود.