شهید علی مرادی
نام پدر: محمود
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: رهنان
شغل: مسگر
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/2/9
محل شهادت: فاو
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید علی مرادی در همان سنین کودکی به کار مشغول شد و نصف روز درس می خواند و نصف روز کار می کرد. در درس جدی بود و به مسائل مذهبی و اسلامی اعتقادی محکم داشت و احترام زیادی برای افراد مذهبی قائل می شد. شب ها در بسیج فعالیت می کرد و شب های جمعه دوستان را به مهمانی دعوت می کرد تا دعای کمیل و قرآن بخوانند. هیچ گاه نماز و روزه ی خود را ترک نمی کرد و به پدر و مادر خود احسان و نیکی می کرد و هیچ گاه پدر و مادر را نمی رنجاند. واقعاً که خدا گل چین است و ایشان واقعاً گلی از گل های سرخ بهاری بود.
جلوه هایی از شهید:
در سلام کردن پیش دستی می کرد. نماز خود را سر وقت می خواند و مهمتر آن که پدر و مادر هیچ گاه از او گله نداشتند و از او نمی رنجیدند. برای رهبر خود ارزش زیادی قائل بود و او را عاشقانه دوست داشت.
پیام شهید:
خدایا، ببخش نگاه چشم مرا، گفتار بیهوده ی مرا، آرزوهای بی ثمر مرا، خواهش دل و لغزش های زبان مرا، خدایا، چیزی نداشتم که در راهت بدهم جز گوشت و پوست و استخوان، پس بپذیر و راضی شو. ای امت شهید پرور، راه امام را رها نکنید زیرا اگر خدای ناکرده امام تنها و بدون یار و یاور بماند عذاب خداوند دچار این ملت خواهد شد. ای مردم، همیشه در صحنه ی نماز جمعه ها شرکت کنید و مشت محکمی بر دهان یاوه گویان شرق و غرب بزنید و در مراسم دعاهای کمیل و توسل هر چه با شکوه تر شرکت کنید. ای پدر و مادرم، از شما حلالیت می طلبم و از شما می خواهم بعد از شهادتم برای من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای امام حسین (ع) وفرزندش علی اکبر (ع) گریه کنید و پیامی که به شما خواهران دارم این است:
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
گلبرگ های خاطره:
روزی به خانه آمد، در دست گلدان های کوچکی داشت. از او پرسیدم کجا بودی؟ گفت: زینبیه. گفتم آن جا برای چه؟ گفت: رفته بودم هم زیارت کنم هم این گلدان ها را بگیرم و نشست و بسته ی گل های قرمز را چید و هر کدام را در گلدان های کوچک قرمز قرار داد و گلدان های زیبا را در گوشه های عکس شهیدان گذاشت. ایشان از همه ی دوستانش که به ملکوت حق پیوسته بودند عکسی گرفته بود و تمام آن ها را بزرگ کرده و قاب کرده بود. گلدان ها را در کنار عکس ها قرار داد و با نگاه مخصوصی به آن ها نگاه کرد، انگار می دانست که روزی به آن ها می پیوندد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد