شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید ابوالقاسم سهرابی
نام پدر: رحیمشهید ابوالقاسم سهرابی-1
تاریخ تولد: 1342
محل تولد: رهنان
شغل: سیمانکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 60/6/21
محل شهادت: آبادان
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید ابوالقاسم سهرابی در یک خانواده ی مذهبی در شهر رهنان به دنیا آمد و به علت فقر مادی نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد. لذا به همکاری با پدرش در امور کشاورزی و کارهای ساختمانی مشغول شد. ایشان در امور ورزشی علاقه ی خاصی از خود نشان می داد ولی ورزش تنها هدف او نبود، بلکه این شهید عزیز در برابر انقلاب احساس مسئولیت می کرد و تا آن جا که در توانش بود خدمت می کرد. لذا او با همکاری عده ای از جوانان محل، بسیجیان را برای اعزام به جبهه آماده می نمودند. خود و شاگردانش اولین گروه اعزامی به کردستان بودند و بالاخره با نبرد بسیار، به آرزوی دیرینه ی خود در سنگر حق علیه باطل رسید و با اصابت تیر از سوی دشمن به درجه ی رفیع شهادت نایل گشت.


جلوه هایی از شهید:
شهید سهرابی مردی مخلص بود. بنا به گفته ی همسنگرانش به خواندن نماز در اول وقت تأکید زیادی داشتند. همیشه به دوستان خود سفارش می کردند که نماز اول وقت را فراموش نکنند و با بلند شدن صدای اذان دست از کارها کشیده به اقامه ی نماز بپردازند.


پیام شهید:
... اما سخنی که با همه ی انسان های حاضر و آنان که در آینده پا به عرصه ی وجود می گذارند دارم، آن است که کلمه ی حق را فراموش نکنید که رمز پیروزی ما فقط احیای حق و عدالت می باشد.


گلبرگ های خاطره:
یکی از دوستان شهید سهرابی می گوید: من و برادر شهید سهرابی با هم نگهبان بودیم. ساعت نگهبانی ما از ساعت 2 الی 4 نیمه شب بود. من کمی زودتر از شروع ساعت نگهبانی از خواب بیدار شدم. آتش دشمن بسیار شدید بود و آسمان منطقه از انفجار گلوله ها تیره شده بود. او را با آرامی از خواب بیدار کردم و به او گفتم بلند شو نوبت نگهبانی ما رسیده، ابوالقاسم بلند شد و رو به قبله در گوشه ی سنگر نشست. من خودم را برای رفتن به سر پست آماده می کردم که دیدم سهرابی هنوز در گوشه ی سنگر به عبادت نشسته و با خدای خود سخن می گوید برای بار دوم او را صدا زدم، با شور و هیجان خاصی از جای خود بلند شد. تجهیزات خود را بست و سلاحش را بر دوش گرفت و گفت مرا ببخشید اگر شما را معطل کردم، به او گفتم شما ببخشید من عجله کردم. به طرف سنگرمان رفتیم و پست را از برادران تحویل گرفتیم. دوست این شهید می گوید: آن شب من نوری عجیب در چهره ی سهرابی مشاهده می کردم و فضای سنگرمان بوی عطر به خود گرفته بود. هنوز نیم ساعت از نگهبانی نگذشته بود که ناگهان تیری به پیشانی سهرابی اصابت کرد. او را در حالی که زخم بزرگی برداشته بود و مرتب الله اکبر می گفت، با کمک دیگر برادران به بهداری پشت خط منتقل کردیم اما این عزیز بسیجی به درجه ی رفیع شهادت که آرزوی دیرینه اش بود رسید.

تصاویر شهید:

شهید ابوالقاسم سهرابی-1

شهید ابوالقاسم سهرابی-1

شهید ابوالقاسم سهرابی-1


یادش گرامی  و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی