شهید سید حسن اعتصامی
نام پدر: سید مصطفی
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: رنگ کار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/10/4
محل شهادت: ام الرصاص
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید مراحل رشد و آگاهی را طی نمود و ایام بلوغ او با شروع جنگ تحمیلی مصادف شد و او راهی جبهه گشت و با وجود سن کم، خود را به صحنه ی رزم رساند. در عملیات های بیت المقدس، رمضان، والفجر4، خیبر، بدر و والفجر8 شرکت نمود و در عملیات کربلای 4 در ام الرصاص به شهادت نایل آمد.
پیام شهید:
اگر تقوا در کارهایتان باشد تمام مشکلات حل می شود. پرهیزکاری را در کارهایتان فراموش نکنید. قناعت کنید و عبادات را پشت سر نیندازید. همیشه دنبال مال حلال باشید. به روز قیامت و روز حساب یقین پیدا کنید. توبه ی خالص، پشیمان شدن و تکرار نکردن گناه است.
پشتبان ولایت فقیه و روحانیت متعهد باشید. درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد. اماممان ندای هل من ناصر ینصرنی می گوید و بر ما ملت مسلمان واجب است که به این پیام امام لبیک بگوییم و این درخت را با خون خود سیراب کنیم.
گلبرگ های خاطره:
عملیات محرم بود. سید و چند نفر دیگر از جمله کسانی بودند که در حین پاتک شدید دشمن خدمه ی قبضه ی خمپاره ای در خط اول بودند. فشار دشمن قابل تحمل نبود و مهمات آن ها نیز تمام شده بود. از این جهت با دستور فرماندهی قرار شد تغییر موضع بدهند. بیش از همه نگران سید حسن بودم، مبادا اسیر دشمن شوند. سراسیمه به خط رفتم نزدیک قبضه که رسیدم به جز دشمن کسی را ندیدم. در میان رگبار دشمن به سلامت به عقب آمدم. وقتی به مقر رسیدم، سید حسن را دیدم. می گفت وقتی همه ی مهمات تمام شد و عراقی ها از تپه سرازیر شدند، گلوله های خراب را بر عکس در قبضه ی خمپاره انداختم و با طی کردن 15 کیلومتر مسافت در میان شیارها، خود را به عقب رساندیم و ایم اولین و آخرین صحنه از شجاعت او نبود.
قبل از عملیات والفجر 8 در خانه های خسروآباد به دیدن آن ها رفتیم. وسط حیاط خانه یک تخت بود و سید با تجهیزات کامل روی آن دراز کشیده بود. از بس نورانی بود در دلم گفتم ماشاء الله. عجب شهید زنده ای و چه گل زیبایی، در همین لحظه چشم ها را باز کرد و لبخند زد و احوالپرسی کرد و این آخرین دیدار ما بود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد