شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید محمد علی یاری
نام پدر: رجبعلیشهید محمد علی یاری
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: رهنان
شغل: خم کاری
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 60/3/21
محل شهادت: دارخوئین
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید محمد علی یاری در سال 1341 در خانواده ای مذهبی و محروم و زحمتکش دیده به جهان گشود. با سپری نمودن دوران طفولیت راهی مدرسه گردید و دوران ابتدایی را به پایان رسانید. در دوران انقلاب با اینکه سن کمی داشت مدرسه را ترک کرد و فعالانه در تظاهرات شرکت می کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران با وجود مشکلات زندگی از فعالیت های مذهبی و سیاسی و کمک به نهادهای انقلابی دریغ نمی کرد. پس از آغاز جنگ تحمیلی در بسیج اصفهان دوره ی نظامی را با موفقیت به پایان رسانید و خود را برای رفتن به جبهه آماده نمود. پس از پایان کارهای کشاورزی از طریق بسیج به جبهه کردستان اعزام گردید. مدتی در آن جا مشغول خدمت گردید تا اینکه مأموریتش به پایان رسید. برای بار دوم در اوایل سال 1360 به جبهه ی جنوب رفت، بعد از مدتی به مرخصی آمد. سرانجام در عملیات فرمانده کل قوا در دارخوئین در تاریخ 60/3/21 به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.


جلوه هایی از شهید:
حسن اخلاق و رفتار شهید با دوستانش قابل توجه بود، هیچ گاه دیده نشد نسبت به کسی پرخاشگری نماید.


پیام شهید:
ای مردم از شما تقاضامندم قلب امام را آزرده نکنید و مبادا عملی از شما سر زند که باعث شکست انقلاب و اسلام شود.
مبادا بگذارید این گروه های به اصطلاح طرفدار خلق، ضربه ای به اسلام و انقلاب وارد کنند و شما هستید که باید از کارهای ضد انقلاب جلوگیری کنید.
ای پدر و مادر آرزوی شما این بود که من زندگی شرافتمندانه ای داشته باشم. من زندگی شرافتمندانه تری را انتخاب نمودم و آن جهاد و شهادت در راه خداست.


گلبرگ های خاطره:
در وایل جنگ که می خواست برود پدرش اجازه ی چنین کاری را نداد. یک روز قرآن را جلوی پدرش گذاشت و گفت من می خواهم از دین خود دفاع کنم. پدرش که دیگر جوابی نداشت گفت: خدا پشت و پناهت پسرم. آن بزرگوار خوشحال شد و صورت پدر را بوسه زد و از او تشکر کرد.


یادش گرامی و راهش پر هرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی