شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید احمد اسماعیلی
نام پدر: حسینشهید احمد اسماعیلی
تاریخ تولد: 1337
محل تولد: رهنان
شغل: آهنگر
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 62/12/4
محل شهادت: جنوب
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
احمد اسماعیلی در سال 1337 در خانواده ای محروم و مذهبی در شهر شهید پرور رهنان دیده به جهان گشود. پس از طی دوران طفولیت راهی مدرسه شد ولی به علت فقر مادی حاکم بر خانواده نتوانست ادامه ی تحصیل دهد. بنابراین به کار و تلاش شبانه روزی برای امرار معاش شرافتمندانه پرداخت و به حرفه ی آهنگری روی آورد. در سال 59 ازدواج نمود. در سال 60 بعد از شهادت برادر بزرگوارش قدرت الله اسماعیلی راهی جبهه های جنوب شد. در عملیات فتح المبین به شدت مجروح گردید و مدت یک ماه و نیم در بیمارستان بود. در عملیات محرم به عنوان جانشین مسئول گردان، خمپاره انداز بود که باز مجروح گردید. در عملیات والفجر 4 در گردان خط شکن حضرت رسول (ص) فرمانده گروهان خط شکن بود و از ناحیه ی پا به شدت مجروح گردید و مدتی به مداوا مشغول بود ولی در همان ایام وقتی خبر عملیات خیبر را شنید گچ پایش را برید و راهی جبهه ها گردید و به گردان خط شکن امام موسی بن جعفر (ع) رفت. در همان عملیات پس از شکستن خط دشمن و انجام تکلیف به آرزوی دیرینه ی خود رسید و همان گونه که می خواست اثری از او پیدا نشد، پیکرش 13 سال در غربت ماند و در سال 75 پیدا شد.


جلوه هایی ار شهید:
نماز شب این شهید بزرگوار ترک نمی شد. بسیار مقید به تلاوت قرآن بود. از اینکه پیش دیگران از ایشان تعریف کنیم خیلی ناراحت می شد. بسیار متواضع بود. شهید بسیار شوخ بود و مدام به رزمندگان روحیه می داد. همیشه با وضو بود و از غیبت پرهیز می کرد.


پیام شهید:
چند کلمه با شما مردم سخن می گویم که دست از روحانیون متعد بر ندارید. سخنی با برادران و خواهران عزیز دارم که فرزندانتان را خوب تربیت کرده و به جامعه تحویل دهید زیرا آن ها آینده سازان انقلاب اند.


گلبرگ های خاطره:
یکی از همرزمان شهید نقل نی کند: زمانی در کنار حمام شهرک دارخوئین یکی از دوستان به شهید احمد اسماعیلی گفت: کِیف دارد در این حمام غسل شهادت کنیم و شهید بشویم و جمعه ی بعد ما را در همین حمام غسل دهند. شهید اسماعیلی جواب داد: کِیف دارد که در عملیات شرکت کنیم و هفته ی بعد اینجا گرد و غبار عملیات را از خود بشوییم ثواب شهدا را ببریم.
برای تلافی، لباس های کثیف احمد را شستم و آن ها را روی خط اتو تکانده و روی بند آویزان کردم. بعد از آنکه لباس ها خشک شد. انگار که آن ها را مدت ها زیر فشار اتو نگه داشته بودیم و به اصطلاح خط اتوی شلوار خربزه قاچ می کرد. آن ها را تا کردم و سرجایش گذاشتم. وقتی احمد آن ها را پوشید و خط اتوی آن را با روحیه ی ساده و خاکی خود سازگار ندید شلوار را کند و ان را مچاله کرد و چون فهمید کار من است به دنبال من گذاشت. هنوز چهره ی خندان او در ذهن من است.

تصاویر شهید:

شهید احمد اسماعیلی

شهید احمد اسماعیلی

شهید احمد اسماعیلی

شهید احمد اسماعیلی


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۲)

  • خ.اعتصامی
  • با سلام من دختر خواهر شهید هستم من یک سالم بوده که ایشون به شهادت رسیدن 
    واز علاقه ی ایشون به خودم بسیار شنیدم همچنین از خاکی بودن وروحیه ی ساده زیستی ایشون ... در ضمن ایشون در جبهه فرمانده  بودن ولی به خاطر همین روحیه ی ایشون هیچ اسمی از ایشون به عنوان فرمانده نیومده ایشون با اینکه فرمانده بودن شبانه دور از چشم همه تو تاریکی کفش بچه ها رو واکس میزدن ومرتب جفت میکردن...اینو یکی از همرزماشون تعریف میکردن که ازاینکه فقط کفشای خودشون رو واکس نمیزدن فهمیده بودن ...
  • خ اعتصامی
  • دختر خواهرشونم با اینکه ندیدمشون ولی علاقه ی خاصی به ایشون دارم دوست دارم به خوابم بیان ...خیلی...من یک ساله بودم که ایشون شهید شدن ایشوم خیلی متواضع بودن برا همینم بااینکه تو جبهه فرمانده بودن ولی هیچ اسمی از ایشون به عنوان فرماندهی جنگ نیست...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی