شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید قدمعلی غلامی
نام پدر: محمد علیشهید قدمعلی غلامی
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 61/8/16
محل شهادت: موسیان
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
در سال 1342 در یک خانواده ی مذهبی و مقید به معتقدات اسلامی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در دامن پر مهر و محبت والدین گذرانید. بعد از طی دوران کودکی پا به عرصه ی مبارزه با جهل و بی سوادی نهاد، وارد مدرسه در شهر رهنان شد و بعد از پشت سر گذاشتن دوران ابتدایی رفته رفته بر علمش افزوده شد و برای ترقی در فراگیری علوم وارد راهنمایی شد که این دوره را نیز با موفقیت پشت سر نهاد. به علت فقر مادی حاکم بر خانواده، شغل برق کشی را انتخاب کرد که در این رشته مهارت خوبی یافت. بیشتر اوقات خویش را در انجمن های اسلامی خصوصاً انجمن اسلامی دانش آموزان و آموزش در پایگاه های مقاومت گذرانید تا اینکه بر خود واجب دانست که در سنگر مقاومت علیه رژیم دژخیم زمان برای آزادی کشور و برپایی نظام مقدس جمهوری اسلامی جا گیرد. در مرحله ی اول در جبهه جنوب به جدال با دشمن مشغول شد و بار دیگر در موسیان در عملیات محرم، که در همین عملیات به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.


جلوه هایی از شهید:
شهید شب ها در مساجد حضور پیدا می کرد. به همه برای درس خواندن سفارش می کرد. شهید به رسیدگی به اقوام و دوستان اهمیت زیادی می داد و فرقی بین آن ها نمی گذاشت و می گفت باید بین همه مساوات برقرار شود.


پیام شهید:
پروردگارا، من با چشمانی باز و آگاهی به این که چه راهی می روم و با ایمان به تو و طرفداری از حق و مبارزه با کفر به این راه آمده ام نه به خاطر ریا و تکبر و خودنمایی. برای مبارزه با نفس و کامل کردن ایمان خود این راه را انتخاب کردم. پروردگارا، تو خودت مرا بیامرز و از گناهانم درگذر و مرا جزء اولیای خودت قرار بده.


گلبرگ های خاطره:
یکی از خاطراتی که از این شهید به یاد مانده است اینست که: ایشان 5 سال قبل از شهادت وقتی که یک روز به اتفاق پدر برای چرانیدن گوسفندها به صحرا رفته بودند وقتی می خواهند برای درست کردن چای آتش روشن کنند به علت آتش گرفتن شلوار، پایش به شدت می سوزد و حتی موقع شهادت هنوز از این سوختگی رنج می برد. نکته ی مهم این ماجرا اینست که ایشان سوختن پا را در مقابل خانواده به روی خود نمی آورد و همراه به تلاش و کمک به خانواده مشغول بود. دیگر این که به علت این سوختگی بیشتر از یک ماه در ثلث آخر به مدرسه نرفت ولی در امتحانات شرکت کرده و به خوبی این امتحانات را پشت سر گذاشت و به علت پشتکاری که داشت در آن سال قبول شد.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی