شهید شکرالله ابراهیمی
نام پدر: رضا
تاریخ تولد: 1338
محل تولد: رهنان
شغل: پاسدار- فرمانده گردان در لشگر 8 نجف اشرف
یگان اعزام کننده: سپاه
تاریخ شهادت: 65/12/12
محل شهادت: شلمچه
زیارتگاه: گلزار شهدای خمینی شهر
زندگینامه:
شهید شکرالله ابراهیمی به سال 1338 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر شهید پرور رهنان پا به عرصه ی وجود گذاشت. دوارن کودکی را در دامان پاک و پر مهر پدر و مادر خویش سپری نمود. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و با توجه به وضعیت مالی خانواده و کمبود امکانات تحصیلی موفق به ادامه تحصیل نگردید. برای امرار معاش و زندگی شرافتمندانه به کار و تلاش شبانه روزی روی آورد. روحیه ی خدمت به اسلام و انقلاب او را راهی سپاه پاسداران نمود و بعد از انجام خدمات بسیاری در این نهاد انقلابی رهسپار جبهه های حق علیه باطل گردید و مسئولیت گردانی از لشگر 8 نجف اشرف را به عهده گرفت و پس از رشادت های فراوان به آرزوی دیرینه ی خود رسید.
جلوه هایی از شهید:
روحیه ی اخلاص و فداکاری، ایمان و اعتقاد به معتقدات مذهبی، تعاون و همکاری، صبر و بردباری، خوشرویی و خوشرفتاری از خصوصیات بارز اخلاقی آن شهید بزرگوار بود.
پیام شهید:
ای کسانی که ایمان آورده اید، در مقاومت و پایداری در راه سختی ها و ناملایمات در جنگ با دشمن خدا و مردم، از پیوند با خدا و نماز کمک بگیرید بدانید که خداوند با مقاومت کنندگان است و به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه زنده اند و لکن شما نمی فهمید.
مصاحبه با شهید:
در این فیلم که اواسط آذر 65 در پادگان انبیاء شوشتر در آستانه عملیات کربلای 4 ضبط شده، شهید شکرالله ابراهیمی که در آن مقطع فرماندهی گردان انبیاء لشکر 8 نجفاشرف را بر عهده داشت، مصاحبه میکند.
دریافت
مدت زمان: 13 دقیقه 51 ثانیه
شهید ابراهیمی در این گفتوگو، خاطرهای را از عملیاتهای قبلی شرح میدهد که طی آن همراه با تعدادی از نیروهایش و چند تانک و نفربر، تا آستانه اسارت پیش رفتهاند. او در ادامه از نیروهای باتجربه دعوت میکند که بیشتر در جبههها حضور داشته باشند و پس از ارائه توضیحاتی در خصوص آخرین وضعیت آموزشی و آمادگی گردان انبیاء، چند توصیه برای مردم عادی و خانواده شهدا دارد.
شهید ابراهیمی، چند هفته بعد از انجام این مصاحبه و در روز ۱۲ اسفند ۶۵ در ۲۷ سالگی در شلمچه، پس از عملیات کربلای 5، به شهادت رسید.
گلبرگ های خاطره:
دوستانش تعریف می کردند، وقتی به او می گفتیم می خواهیم به گردان بیاییم می گفت بیایید گردان. یک بار هم برای کاری به یک پاسگاهی رفته بود، سربازی با پرخاش و تندخویی جواب او را داده بود ولی ایشان با صبر و بردباری برخورد نموده و بدون اینکه خود را معرفی کند کار خویش را انجام داده و برگشته بود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد