شهید محمدعلی آبدرشکر
نام پدر: رجبعلی
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 60/12/10
محل شهادت: شوش
زیارتگاه: گلزار شهدای اصفهان
زندگینامه:
شهید محمدعلی آبدرشکر در تاریخ 1345/4/5 در شهر رهنان چشم به جهان گشود. هنگام تحصیل در جلسات و برنامه های ضد رژیم شرکت می کرد و دوران ابتدایی و راهنمایی را سپری نمود. ایشان مواقع بیکاری بعد از درس با تلاش بسیار به ریخته گری و سیمانکاری می پرداخت. همیشه ورد زبانش بود که باید از امام پیروی کنیم و شاه نابود شود. در مسائل دینی و مذهبی بسیار مقید و جدی بود. در جریان انقلاب به جمع مردم انقلابی پیوست و بر ضد طاغوت کوشش بسیار نمود و به اتفاق برادرش به جنگ با دشمنان اسلام پرداخت تا اینکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. چهل روز بعد از برادرش در جبهه ی شوش، تنگه ی چزابه به شهادت نایل آمد.
پیام شهید:
درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و شما مردم شهید پرور ایران که با عزم خود سیلی به رخ دشمنان اسلام زدید. سلام بر شما ای پدر و مادر و برادران و خواهرانم و تمام کسانی که مرا می شناسید، من از شما تشکر می کنم که مرا طوری تربیت نمودید که وظیفه ی خود بدانم به نبرد با دشمنان اسلام بپردازم و در این راه خطرهایی وجود دارد، من از شما در صورت لیاقت شهادت، حلالیت می طلبم.
ایشان همیشه در صحبت هایش می گفت ما به جنگ عراق علیه ایران رفته و همراه با غلامرضا به شهادت می رسیم. بقیه ی برادرانم جهت جانفشانی و شهادت در راه خدا آماده باشند.
آخرین توصیه ی شهید: نبرد با دشمنان اسلام تکلیف است، باید با مشکلات بسازیم و به جنگ دشمنان بتازیم.
گلبرگ های خاطره:
بهترین خاطره ای که ایشان برایمان تعریف کرد و ما نیز از آن اطلاع داشتیم این بود که محمدعلی یک روز در کردستان به اتفاق شانزده نفر از برادران بسیجی به گشت زنی رفته بودند که در کمین دشمن گرفتار شدند و شانزده نفر از آن ها را سر بریدند. محمدعلی که به اتفاق دایی خود به جبهه رفته بود، خبر شهادت ایشان را آورد. ما مراسمی تقریباً بدون برنامه گرفتیم و ناراحت جنازه اش بودیم تا اینکه مدتی بعد دیدیم خودش آمد. وقتی از قضیه مطلع شدیم ایشان گفت: زمانی که به کمین ضد انقلاب افتادم در جایی که برف زیادی داشت مخفی شدم و در فرصتی مناسب فرار کردم. مدت یک هفته در کوه ها با سختی سپری کردم و سرانجام نجات یافتم. پس از اینکه به مرخصی آمد وقتی مادر گفت: مدتی اینجا بمان، او گفت: من نیامده ام که بمانم بلکه آمده ام که به جبهه ی جنوب بروم و در آنجا ادای تکلیف کنم، من در آنجا به شهادت می رسم، فقط ناراحت من نباشید، زیرا شهادت بهتر از زندگی و مردن عادی است و به این ترتیب در تنگه ی چزابه به شهادت رسید.
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد