شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید حمید عابدی
نام پدر: علیشهید حمید عابدی
تاریخ تولد: 1340
محل تولد: کربلا
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: ارتش
تاریخ شهادت: 61/5/14
محل شهادت: سردشت
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
در سال 1340 در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد و در سن 4 سالگی به علت فشارهای رژیم بعثی به کشور ایران بازگشت و در شهر رهنان سکنی گزید. تحصیلات خود را در رشته ی اقتصاد تا مرحله ی دیپلم ادامه داد. ایشان در دوران نوجوانی به همراه پدر و مادر خود به راهپیمایی ها می رفتند و علیه رژیم سلطنتی شاه مفلوک مبارزه می کردند. تا اینکه در سال 1357 انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. هنگام شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران ایشان به پایگاه محله ی خود امام سجاد (ع) جهت آموزش نظامی می رفت و شب ها نگهبانی می داد. پس از سه ماه توسط آن پایگاه به اردوی آموزشی یک هفته ای واقع در شهرستان خمینی شهر پادگان امام حسین (ع) فعلی جهت رفتن به جبهه رفت. پس از آموزش به دلیل تمام شدن درسش به خدمت مقدس سربازی عزیمت کرد. به دلیل شوقی که نسبت به انقلاب داشت در هنگام سربازی به مدت هشت ماه به مرخصی نیامد و در سردشت ماند و بالاخره در مردادماه 1361 به شهادت رسید.


جلوه هایی از شهید:
ایشان از اول انقلاب علاقه مند به شرکت در راهپیمایی ها بود و در این مورد به خانوداه هم بسیار سفارش می کرد. از مواضع انقلاب به شدت حمایت می کرد و به امام (ره) عشق می ورزید. مخالف اسراف و به فکر افراد بی بضاعت بود. با پدر و مادر خود بسیار خوشرفتار بود و به مادر خود همیشه در مورد صبر و استقامت سفارش می کرد. از خانواده های شهدا دلجویی می کرد. به انجام فرایض به شدت پایبند بود. بسیار قرآن قرائت می کرد حتی در نیمه شب ها.


پیام شهید:
برادران و خواهران عزیزم اینک که راه حسین مشخص شده یک لحظه درنگ نکنید و برای هر چه زودتر به اهداف الهی رسیدن، کوشش و تلاش کنید. خدا را شکر می کنم که به فرمان خمینی بت شکن، حسین زمان، بوده ام و توانستم جان بی ارزش را فدای اسلام کنم.


گلبرگ های خاطره:
دفعه ی آخری که به منزل برگشت سجاده هایی تهیه نمود و برای اقامه ی نماز و نیایش با ذات اقدس الهی به محل خدمت خود سردشت برد. در همین دفعه ی آخر تا اواخر شب به راز و نیاز با معبودش و خواندن قرآن می پرداخت گویا در این راز و نیازها شهادت را طلب می کرد که معبودش به او پاسخ مثبت داد.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی