شهید عبدالامیر ظهرابی
نام پدر: یدالله
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 61/4/31
محل شهادت: شرق بصره
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
عبدالامیر ظهرابی در سال 1343 در شهر رهنان به دنیا آمد و چند ماه بعد به همراه خانواده به خرمشهر عزیمت نمودند. حدود چهار سال در آنجا زندگی کردند و بعد از آن به رهنان بازگشتند. وی دوران ابتدایی و راهنمایی خود را با موفقیت سپری کرد و در اواخر دوران راهنمایی بود که جریانات انقلاب به اوج خود رسید. شهید فعالیت های زیادی علیه رژیم سابق داشت که در چند مورد تحت تعقیب مأموران شاه قرار گرفت. بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی وی که در کلاس دوم دبیرستان بود، تحصیل را ترک گفته و وارد سپاه پاسداران خمینی شهر شد. پس از آن از طرف سپاه برای آموزش نظامی رهسپار کرمان شد و به مدت یک ماه آموزش دید و پس از آن سه ماه در سپاه بندرعباس بود و بعد از این دوران چند روزی به منزل برگشت. سپس برای جنگ با صدامیان به خط مقدم جبهه رفت و در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. در این عملیات از ناحیه ی سر و عصب دست مجروح گردید. پس از ده روز استراحت مجدداً به منطقه ی جنگی برگشت. بعد از مدتی در عملیات رمضان در سال 1361 شرکت نمود که در این عملیات به درجه ی شهادت نایل گردید.
جلوه هایی از شهید:
وی از نظر اخلاق و رفتار زبانزد اهل محل و اقوام بود. همه او را دوست داشتند. او هر هفته به نماز جمعه می رفت و دوستان خود را نیز به این کار تشویق می کرد و از روحیه ی ورزشکاری برخوردار بود.
پیام شهید:
پیامی که برای پدر و مادرم دارم این است که مبادا ناراحت شوید که دشمن شاد می گردد و افتخار کنید که این امانت را به خوبی پس داده اید، چون ما همه از او هستیم و در راه او که همان فی سبیل الله است باید جان نثار کنیم. برادرم نگذار تفنگم بر روی زمین بماند و سلاح مرا بردار و در دستت بفشار و فقط برای خدا و دینش به کار گیر. خواهرم زینب وار حجاب اسلامی خود را حفظ کن. مبادا دعای همیشگی مان را فراموش کنید که همان دعا به جان رهبری و فرج امام زمان است.
گلبرگ های خاطره:
یکی از به یاد ماندنی ترین خاطره هایی که از این شهید بزرگوار به یاد داریم این است که وی در عملیات پیروزمندانه ی بیت المقدس مجروح شده بود و به بیمارستان شیراز منتقل شده بود. چند روزی بی هوش بود، بعد از به هوش آمدن از دکتر بیمارستان تقاضای مرخصی نمود. چون با مخالفت دکتر روبرو شد، با مسئولیت خود از بیمارستان خارج گردید و به منزل آمد و جریان را با برادر خود در میان گذاشت و از او خواست با خانواده ی خود در مورد ناراحتی شدید او صحبتی نکند. با اینکه عصب دست او دچار اشکال شده بود و از ناحیه ی سر نیز مجروح شده بود، پس از سه روز مجدداً به جبهه بازگشت و در عملیات رمضان شرکت کرد و دعوت حق را لبیک گفت.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد