شهید حسین کبیری
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: رهنان
شغل: صافکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 64/6/19
محل شهادت: اشنویه
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
حسین درس خود را روزانه تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد. اول ارهنمایی را شبانه خواند و روزها کار می کرد. او به شغل صافکاری مشغول بود تا اینکه در یکی از پایگاه های بسیج خمینی شهر با اصرار ثبت نام کرد. چون سن او کم بود او را قبول نمی کردند. بعد از مدتی رضایت نامه ای را به پدرش داد که اعزام به جبهه ی او را تأیید و امضا کند. پدرش سواد نداشت حسین رضایت نامه ی خود را برایش خواند. وقتی نامه تمام شد اشک از چشمان پدر جاری شد. رضایت نامه ی او را گرفت و با انگشت امضا کرد. حسین مدتی به جبهه رفت. پس از حدود 6 الی 7 ماه به خانه خبر دادند که حسین در عملیات قادر تیر خورده و بسیاری از هم دوره ای های او اسیر شده اند. پیکر پاک این شهید بعد از حدود 13 سال مفقود بودن، بالاخره در سال 77 پیدا و در زادگاهش رهنان به خاک سپرده شد.
جلوه هایی از شهید:
بسیار خوش اخلاق و مهربان و دوست داشتنی بود. با توجه به سن کم به عبادات اهمیت می داد و در خانه نسبت به اعضای خانواده بسیار مهربان بود.
پیام شهید:
مرتب صحبت او این بود که به جبهه بروید و امام عزیزمان را تنها نگذارید.
گلبرگ های خاطره:
اولین روز عملیات در جزیره ی مجنون ایشان را دیدم که ایستاده، از او پرسیدم امروز شاد نیستی. فرمود که فرمانده ی لشکر نجف به دلیل کم سن و سال بودن نگذاشت در عملیات شرکت کنم و الان آمده ام به هر شکل می شود خودم را به آن طرف آب (مجنون) برسانم و به سپاه اسلام بپیوندم. دومین روز عملیات شهید را در خط عملیات دیدم در حالی که تبسم بر لب داشت گفت: آخر با توافق آن ها خودم را به گردان رساندم. چهره ی شاد و معصوم او هرگز فراموش شدنی نیست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد