شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید سید اصغر میرحسینی
نام پدر: هاشمشهید سید اصغر میرحسینی
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: رهنان
شغل: پاسدار
یگان اعزام کننده: سپاه
تاریخ شهادت: 62/12/11
محل شهادت: جنوب
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید در خانواده ای از سادات به دنیا آمد. در دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و در سن نوجوانی معنویتی خاص داشت. شهید قبل از انقلاب فعالیت هایی را در جهات مختلف انجام می داده و پس از انقلاب در ارگان سپاه و بسیج مسئولیت مهمی داشت و در این راه سختی و مشکلات زیادی را تحمل کرد. در سال 62 عازم جهاد حق علیه باطل گردید و در عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکر مطهرش در تاریخ 1370/10/19 بر دوش ملت شهید پرور به طرف جایگاه ابدی تشییع گردید.


جلوه هایی از شهید:
از خصوصیات اخلاقی این شهید این بود که در خانه ی خود سعی می نمود تا پدر و نزدیکان را پند دهد و نصیحت کند. ایشان می فرمودند: زندگی ما باید مانند امام (ره) ساده و بی آلایش باشد.


پیام شهید:
بارالهی:


آن کس که تو را شناخت جان را چه کند             فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی               دیوانه ی تو، هر دو جهان را چه کند


من آنقدر به جبهه می روم تا به شهادت برسم. شهادت آخرین مرحله ای از حرکت تکاملی است انسان را به وجود مطلق حق تعالی پیوند می دهد. اکنون ای خدا، با قلبی مالامال از عشق به سویت آمده ام و فقط تو میدانی که بر من چه گذشته است. ای جوانان، از طغیان و بی بند و باری درآیید تا که بتوانید به ملاقات حق تعالی که تضمین کننده ی تلاش و ایثار گری و از خودگذشتگی است برسید. ای پدر و مادر عزیزم، اگر این وصیت نامه هنگانی به دست شما رسید که که من فدای راه حق گردیده بودم بدانید که سعادت بزرگی نصیب شما شده است.


گلبرگ های خاطره:
در دوران قبل از انقلاب یادم هست کارهایی که سید انجام می داد پخش اعلامیه ی امام و نوارهای سخنرانی آن رهبر بزرگ بود. شهید در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد. بچه های جبهه سید را به اسم آهنگران دوم می شناختند چون که سید دعاها را با حالی خاص و عشق به خدا و ائمه ی اطهار می خواند. عملیات خیبر شروع شد و من سید را ندیدم چون جدا از هم بودیم. ولی بعد از مرحله ی اول از یکی از همرزمانش شنیدم در یک قسمت از طلائیه که سه راهی بسیار خطرناکی بود و بچه ها زمینگیر شده بودند، سید با آن صدای خوش و نفس گرمش شروع کرده بود به خواندن و همین باعث شده بود که بچه ها به دشمن ضربه بزنند.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد


نظرات  (۱)

عموم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی