شهید محمدحسن خاکساری
نام پدر: رمضان
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 67/1/29
محل شهادت: فاو
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
محمدحسن خاکساری در 20 اردیبهشت ماه 1348 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود تا نظاره ای بر جهان فانی کند و سربلند از آزمایش الهی به سوی معبودش پر کشد. تحصیلات خود را در دبستان شهید شریفی شروع و تا اواخر دبیرستان ادامه ی تحصیل داد. پس از طی آموزش نظامی به جبهه اعزام شد. اولین اعزام او به جبهه در دیماه 1363 بود. در آن زمان 15 سال بیشتر سن نداشت. شهید محمدحسن خاکساری با وجود اینکه اواخر تحصیلاتش بود و می بایست کشته هایش را درو کند مع هذا به عشق کربلا و دفاع از ارزش های اسلامی سنگر درس را رها کرد و قدم به به کربلای خونین جبهه ها گذارد. او در عملیات های مختلفی از جمله والفجر 8 ، کربلای 4، نصر 4، کربلای 10، والفجر 10 شرکت نمود که در عملیات والفجر 8 زخمی شد و سرانجام در منطقه ی عملیاتی فاو مفقود گشت. پیکر پاک این شهید بزرگوار، بعد از 10 سال در سال 1377 پیدا و در گلزار شهدای رهنان به خاک سپرده شد.
جلوه هایی از شهید:
شهید محمدحسن تلاوت قرآن مجید را بر خود لازم شمرده و خود را از قرآن جدا نمی نمود. همیشه با وضو بود. او اهل تهجد و شب زنده داری بود. با از دست دادن دوستان بسیار وفادارش در عملیات های مختلف خونش بیشتر به جوش آمده و احساس تکلیف بیشتری می نمود و هر دفعه زودتر به جبهه اعزام می شد. از خصوصیات بارز دیگر این شهید این بود که حتی درس را هم در جبهه ها رها ننمود. شهید محمد حسن قبل از اینکه به شهادت برسد با خودسازی و جهاد اکبر مقدمه ی شهادت را برای خود فراهم ساخت. او می دانست جهاد و شهادت بدون خدایی شدن و پاک نمودن روح از رذایل اخلاقی معنایی ندارد.
پیام شهید:
آه چه غم انگیز و حسرت آور و دردناک است، غروب آفتاب، غروبی که از پی اش نابودی نور و پیدایش ظلمت است، غروبی که به دنبالش خفقان و سکوت جامعه ی خود را به تن زمین و آسمان می پوشاند و بر چهره ی آدمیان مهر سکوت را می زند، غروبی به معنای واقعی دردناک و غم انگیز است که با نیستی و نابودی خورشید همراه است، ولی آیا غروب خورشید نیستی آن است؟ نه، نه هیچ انسانی غروب خورشید را مرگ نمی پندارد. درست است خورشید غروب می کند ولی باز طلوع خواهد کرد. ای انسان ها، آگاه و مطلع باشید، همان گونه که از پی غروب خورشید طلوع نهفته است، از پی این جهان نیز جهان دیگری و از پی مرگ نیز حیاتی دیگر خواهد بود. همه ی ما خواهیم مرد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، راهی است که همه باید برویم، ولی خوش به سعادت آن هایی که این راه را آن طور که شایسته است طی می کنند.
گلبرگ های خاطره:
پدر شهید در مورد فرزندش محمدحسن چنین می گوید: در آخرین باری که محمد حسن به جبهه اعزام می شد، روحیات معنوی او با دفعه های قبل فرق می کرد. در چهره ی او حالتی نورانی و عشق به شهادت نمایان شده بود، به طوری که وقتی با او صحبت می کردیم، انگار در این دنیا نبود، آن چنان خدایی شده بود که اصلاً به این دنیا اهمیت نمی داد و موقعی که با من خداحافظی می کرد در چهره اش مشخص بود که این بار محمدحسن به شهادت می رسد. او چندین مرتبه تا در خانه رفت و برگشت. من از او پرسیدم که چرا چنین می کند؟ در جواب گفت: مادرم خواب است، منتظر هستم تا شاید بیدار شود، دلم نمی خواهد او را بیدار کنم.
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
روحش شاد و راهش پر رهرو باد