شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید محمدرضا باباصفری
نام پدر: کریمشهید محمدرضا باباصفری
تاریخ تولد: 1346
محل تولد: رهنان
شغل: تراشکار – سرباز
یگان اعزام کننده: ارتش
تاریخ شهادت: 66/3/27
محل شهادت: زبیدات – عراق
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید محمدرضا باباصفری در سال 1346 در خانواده ای متدین و مذهبی در شهر شهید پرور رهنان دیده به جهان گشود. دوران کودکی  را در دامان پاک و آغوش پر مهر مادر پشت سرگذاشت. به علت فقر مادی و کمبود امکانات تحصیلی موفق به ادامه ی تحصیل نشد. برای امرار معاش و کمک به هزینه ی خانواده به کار و تلاش در حرفه ی تراشکاری پرداخت. برای انجام خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی راه سربازی را در پیش گرفت و به خطوط مقدم جبهه رفت و پس از دلاوری های فراوان به فیض عظیم شهادت نایل آمد.


جلوه هایی از شهید:
شهید با اسراف مخالف بود و به مادرش سفارش می کرد که از غذا پختن بیش از میزان مصرف خودداری کند و سعی نماید تا حد توان اسراف نکند. به برادرش سفارش می کرد که غیبت نکند و خدای ناکرده حرف نابجا بر زبان نیاورد و بسیار علاقه مند به قرآن و امام امت بود.


پیام شهید:
درود و سلام مرا به امام زمان (عج) و رهبر کبیر انقلاب برسانید. مادر و خواهرانم، با حجابتان در زندگی زینب گونه تان اسلام و امام را سرافراز نمایید و ای مردم، در نگهداری از بیت المال کوشا باشید که حق الناس بار بزرگی بر دوش همه ی ماست. امام را، این بزرگ مرد تاریخ بشریت را حمایت کنید و همیشه راهش را ادامه دهید و حرفش را از جان و دل بپذیرید.


گلبرگ های خاطره:
نقل از مادر شهید: آخرین باری که می خواست به جبهه برود دست پدرش را بوسید و گفت پدر مرا حلال کن و صورت مرا هم بوسید و حلالیت طلبید. او همیشه اول وقت نماز می خواند.
خواهر شهید می گوید: دفعه ی آخر به او 10 روز مرخصی داده بودند. خواهرش زهرا مشهد بود. شهید به مادر گفت که من نیز باید به مشهد بروم که هم زیارتی کرده باشم و هم خواهرم را ببینم. مادر گفت: این 10 روز فرصت کمی است و نمی خواهد به مشهد بروی. او گفت: این بار مثل دفعات دیگر نیست و آخر مادر را راضی کرد و 3 روز به مشهد برای خداحافظی با امامش و گرفتن وعده ی دیدار در بهشت، رفت. پس از بازگشت از مشهد به جبهه رفت و دیگر برنگشت و به دیار اعلی شتافت.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی