شهید علیرضا کروندی
نام پدر: کریم
تاریخ تولد: 1348
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر کارخانه
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/10/4
محل شهادت: ام الرصاص
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
قبل از انقلاب با اینکه سن کمی داشت در تظاهرات محلی شرکت می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید و او عضو بسیج محله شد و در فعالیت های بسیج شرکت کرد. میزان تحصیلات او تا پنجم ابتدایی بود و روزها بعد از اینکه از مدرسه می آمد نصف روز به سر کار می رفت و شب ها را هم به بسیج می رفت تا از فعالیت در راه انقلاب بازنماند. بعد از ترک تحصیل به کارخانه ی صنایع پشم رفت و آن جا مشغول کار شد و تمام درآمد خودش را هم برای مخارج منزل می داد. با رسیدن به سن مناسب به صورت داوطلب از طرف بسیج عازم جبهه شد و مدت دو سال در جبهه بود. دفعه ی آخر در سال 65 به جبهه رفت و در عملیات کربلای 4 شرکت کرد و به درجه ی رفیع شهادت رسید.
پیام شهید:
شهادت می دهم که خدا یکی است و شریکی ندارد و محمد نبی و فرستاده ی اوست و علی بنده ی خدا و وصی پیامبر است. «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» حمد و سپاس ایزد منان را که گردش جهان در دست اوست و باز شکر خدای را که مرا در زمره ی جهاد کنندگان در راه خودش قرار داد تا بتوانم دین خود را ادا کنم. با سلام و صلوات بر یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش، بت شکن و فقیه عالیقدر و تمامی کسانی که در راه اسلام و قرآن با کفر در جهاد هستند؛ وصیت خود را آغاز می کنم.
ای امت شهید پرور، بدانید که کسی مرا وادار به جبهه آمدن نکرد، من به میل و خواسته ی خود به جبهه آمدم تا پیروزی حق بر باطل را برای خانواده ی شهدا به ارمغان ببرم. ای مردم شهید پرور، پیرو خط امام و ولایت فقیه باشید. امام را تنها نگذارید؛ ای مردم، همه ی شما می دانید که ما فقط در حال جنگ با عراق نیستیم، ما با آمریکا و ابرقدرت ها در جنگیم، تمام اسلام با تمامی کفر در جنگ است و به فرمان امام، جهاد هم اکنون یک مسئله ی واجب است. به تعهدات خود به خوبی و کامل عمل کنید. اما ای پدر و مادرم، قبل از هر چیز خدا را شکر کنید که مرا در یک چنین راه سعادتمندی قربانی کردید و من سپاسگزارم از آن همه زحمت شما و هرگز فراموش نمی کنم و امیدوارم که در آن دنیا سعادتمند و شادمان باشید و از شما حلالیت می طلبم.
گلبرگ های خاطره:
آخرین بار که می خواست به جبهه برود به او الهام شده بود. از تمامی دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. می گفت که این دفعه می روم و دیگر بر نمی گردم و به راستی رفت و به درجه ی شهادت نایل گردید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد