شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید اکبر باباصفری
نام پدر: فتح اللهشهید اکبر باباصفری
تاریخ تولد: 1343
محل تولد: رهنان
شغل: کارگر کارخانه
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/10/4
محل شهادت: ام الرصاص
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید اکبر باباصفری در سال 1343 در رهنان چشم به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در دبستان مودت و مدرسه ی راهنمایی 17 شهریور رهنان گذراند و در تاریخ 57/3/18 قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به همراه خانواده ی خود جهت زیارت ائمه معصومین علیهم السلام به عراق رفت. بیش از 3 ماه آنجا بود و در نجف اشرف ظهرها در مسجد التروک به امامت امام خمینی (ره) نماز می خواندند. با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه و با شور و اشتیاق به کرات به جبهه های نور علیه ظلمت رفت. در اواسط سال 65 استخدام کارخانه ی ریسباف شد اما چند ماهی نگذشته بود که مجدداً داوطلب اعزام به جبهه شد و سرانجام در تاریخ 65/10/4 در منطقه ی عملیاتی ام الرصاص به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.


جلوه هایی از شهید:
ایشان یکی از مداحان مخلص  واقعی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. نمازش هیچ گاه ترک نمی شد و به نماز اول وقت و نماز جماعت اهمیت زیادی می داد. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمی کرد. خوش خویی، پرهیز از گناه و بدگویی، احترام به والدین و بزرگترها، حفظ احترام روحانیت در خظ امام، رعایت ادب و نزاکت اسلامی از خصوصیات بارز این شهید بزرگوار بود. ایشان پایبند به مذهب بود و دائم در جلسات مذهبی در قبل و بعد از انقلاب شرکت می کرد.


پیام شهید:
از شما ملت عزیز می خواهم که فقط راه امام و خط امام را دنبال کنید و ادامه دهنده ی راه شهدا و حفظ کننده ی وحدت باشید. از ولایت فقیه که همان ولایت رسول الله (ص) است پشتیبانی کنید. من به ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام بزرگوار لبیک گفتم و برای رضای خدا به جبهه رفتم. داوطلبانه برای اسلام و قرآن راهی پیمودم که انبیا و اولیا و شهدا پیمودند و به این راه افتخار می کنم. عزیزانم مرا حلال کنید و ببخشید و برایم از خدا طلب مغفرت کنید.


گلبرگ های خاطره:
خاطراتی از زبان عباس برادر شهید: شهید بزرگوار چند ماهی استخدام کارخانه بود که مجدداً داوطلب اعزام به جبهه شد و در جواب سوال اینجانب که از او پرسیدم آیا غیر از تو کس دیگری نیز از کارخانه به جبهه می رود؟ با کما متانت و لحنی دلنشنین گفت: کسی که برای خدا حرکت می کند پشت سرش را هم نگاه نمی کند.
ایشان چند روز قبل از اینکه به جبهه اعزام شود در حالی که مادرم حیاط منزل را جارو می کرد به او گفت: من این دفعه به جبهه می روم ، شهید می شوم و چند روز دیگر جنازه ی مرا می آورند. وقتی مادر را نارحت دید راجع به شهادت و فدا شدن علی اکبر امام حسین (ع) در راه اسلام با او صحبت کرد.
شهید یک روز قبل از رفتن به جبهه با تمام اقوام و آشنایان خداحافظی کرد و این دفعه طوری خداحافظی کرد و حلالیت طلبید که به من الهام شده بود ایشان شهید می شود، لذا وقتی برای خداحافظی می خواست به منزل خواهرانم برود من هم با او رفتم. وی به فرزندان آن ها نصیحت می کرد. در بین راه زیاد سفارش پدر و مادرم را می کرد و می گفت: من می روم و تو باید مواظب آن ها باشی.


تصاویر شهید:

شهید اکبر باباصفری


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی