شهید رسول باقری
نام پدر: محمد علی
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 64/11/21
محل شهادت: اروندرود
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید رسول باقری در سال 1347 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش چشم به جهان گشود. دوران تحصیل خود را در مقاطع ابتدایی و راهنمایی به پایان رسانید. در دوران رژیم طاغوت و با وجود کمی سن در مبارزات علیه رژیم فعالیت می کرد. پس از انقلاب در مساجد فعالیت خود را ادامه داد و در تبلیغات مسجد فاطمیه ی رهنان خدمات و فعالیت های شایانی انجام داد. با شروع جنگ ایشان نیز به خیل رزمندگان اسلام پیوست و قریب 3 سال در جبهه های کردستان و جنوب و غرب و در عملیات بدر و خیبر و والفجر مقدماتی و والفجر 8 شرکت داشت، سرانجام در عملیات والفجر 8 به آرزوی دیرینه ی خود که در مناجات و گریه های نیمه شب از خدای خود طلب می کرد دست یافت و به فیض بزرگ شهادت نایل گشت.
جلوه هایی از شهید:
به نماز شب علاقه ی فراوانی داشت. از خوردن غذاهای رنگارنگ پرهیز می کرد. در ماه مبارک رمضان حتی زمانی که به سن تکلیف نرسیده بود می گفت مرا برای سحری بیدار کنید تا روزه بگیرم و مادر شهید از روی ناچاری او را بیدار می کرد که مبادا فرزندش بی سحری فردای آن روز را روزه بگیرد. ایشان بسیار قانع و صبور بود و در موقع بیماری و جراحت ها درد خود را از دیگران پنهان می کرد.
پیام شهید:
در سیره امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید دلایل عظمت و جلال و شکوه او را پیدا کنید. سعی کنید که در همه ی کارها رضای خدا و وظیفه ی الهی را در نظر بگیرید و راه و روش ائمه را سرلوحه ی زندگی و کارهایتان قرار دهید. مواظب باشید که شیاطین در کمین هستند که مسئله ی رهبری را به انحراف بکشانند، بدانید که با انحراف آن انقلاب رو به فنا و نیستی می رود. همان طور که بعد از زمان پیامبر (ص) اینگونه با مسئله ی ولایت برخورد کردند. مطلب دیگر اینکه کمی به خود بیاییم و از خواب غفلت بیدار شویم، مگر غیر این است که ما در این دنیا مسافر هستیم و باید روزی بار سفر ببندیم و هجرت کنیم. خوشا به حال آن کس که با اعمال نیک و دست پر به طرف خدا می رود و این کار ممکن نیست مگر اینکه روح و جان خود را با خدای خود پیوند دهیم و خود را از قید و بند دنیا کنار بزنیم و به او توکل کنیم و به ائمه ی اطهار متوسل شویم.
گلبرگ های خاطره:
از زبان برادر شهید: شهید به دلیل بیماری پوستی در تهران تحت معالجه بود. یکی از روزها که از او خواستند برای درمان در بیمارستان بستری شود در جواب گفت: من هنوز می توانم روی پای خود بایستم و کسانی هستند که حالشان از من بدتر است و احتیاج به این تخت دارند.
از زبان مادر شهید: فرزند من از جمله کسانی بود که برای رفتن به جبهه به دلیل کمی سن شناسنامه ی خود را تغییر داد و در یکی از اعزام هایی که به جبهه داشت وقتی که با ممانعت ظاهری خانواده مواجه شد که می گفتند: پدرت مریض است الان وظیفه تو نگهداری از پدر است، شهید در جواب گفت که پسردایی ام که الان 18 ماه دارد و پدرش شهید شده فردای قیامت از من سوال می کند که مگر پدر من برای آسایش تو و خانواده ات شهید نشد؟
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد