شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید محسن (محمد علی) رفیعی
نام پدر: کریمشهید محسن (محمد علی) رفیعی
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 65/2/9
محل شهادت: فاو
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید در سال 1347 در خانواده ای مذهبی در رهنان به دنیا آمد. در جریان انقلاب در راهپیمایی ها و جلسات مذهبی شرکت داشت. او دومین شهید خانواده بود، وقتی برادرش علی شهید شد وی نوجوانی بیش نبود. شرکت در بسیج و انجمن اسلامی را از وظایف اصلی خود می دید. وی در تابستان 64 به جبهه رفت و پس از چهارماه نبرد بازگشت و به تحصیل مشغول شد، در تحصیل هم دانش آموزی نمونه بود، ولی چون عشق به جبهه داشت در اسفندماه 64 برای دومین بار به جبهه رفت و در تاریخ 65/2/10 در منطقه ی فاو در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.


پیام شهید:
پیام این است که از ولی فقیه امام خمینی پیروی کنید. پدر و مادر، مرا حلال کنید و به شهادت من افتخار کنید، بدانید که شهادت یک سعادت است.


گلبرگ های خاطره:
برادر شهید: در جریان پیروزی انقلاب من و علی در تظاهرات فعالانه شرکت می کردیم. یک روز قرار بود ضد انقلاب به حمایت از شاه راهپیمایی نماید. منتظر مراسم بودیم وقتی راهپیمایی شروع شد، دیدیم افراد با چوب و چماق و قداره افراد شناسایی شده را مورد حمله قرار می دهند. به درب منزل ما که رسیدند به ما حمله کردند و شیشه های مغازه و درب منزل را شکستند. ما فرار کردیم و تصمیم گرفتیم که اگر به منزل وارد شدند آن ها را با بنزین به آتش بکشیم. با خبر شدیم که محسن بیرون از منزل مانده، نگران شدیم نکند بلایی سرش آمده باشد، وقتی سر و صدا پایان یافت، دیدیم محسن بیرون منزل خوشحال به طرف ما می آید. گفت: همه ی آن ها را که به شما حمله کردنده بودند می شناسم و آدرس همه ی آن ها را به ما داد. آن زمان محسن 10 ساله بود و دشمنان انقلاب را شناسایی کرد. وقتی که انقلاب پیروز شد، او در بسیج مدارس شرکت می کرد، کلاس دوم دبیرستان بود که جهت آمادگی رزمی به اردوی تابستانی کردستان رفت و سال سوم دبیرستان در اسفندماه 64 برای بار دوم به جبهه رفت. در اردیبهشت سال 65 در عملیات والفجر 8 ، فاو ، شرکت نمود و در این عملیات به شهادت رسید.
وقتی محسن به اتفاق جمشید قربانی و تعدادی از بچه های محل به خط مقدم رسیدند به قرارگاهی که افراد مستقر بودند خبر می رسد که در کانال مقابل در دو سه قمست حساس کسی جهت دفاع نیست. بنا به دستور فرمانده قرار می شود که دو نفر افراد داخل کانال بروند تا به محل مورد نظر برسند، عراقی ها مرتب محل را زیر رگبار تیربار و خمپاره داشتند و فرصت حرکت را از افراد گرفته بودند، دو نفر دوم محسن و جمشید قربانی بوده اند. می روند و وقتی که دو نفر سوم به دو نفر اول می رسند سراغ محسن و جمشید را می گیرند، آن ها می گویند که نیامدند. جواد که از افراد گروه سوم بود بر می گردد متوجه می شود که محسن و جمشید وقتی از محل عبور می کردند مورد اصابت گلوله توپ قرار گرفته اند. روز سوم شهادت محسن بود که جواد کبیری چگونگی شهادت محسن را برای من تعریف کرد.

تصاویر شهید:


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۱)

دایی جان روحت شاد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی