شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید عبدالرسول کاظمی
نام پدر: صفرعلیشهید عبدالرسول کاظمی
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 62/8/13
محل شهادت: مریوان
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
کاظمی به سال 1347 در شهر رهنان دیده به جهان گشود. شهید با سن کمی که داشت، بسیاری از کمالات اخلاقی را دارا بود. به پدر و مادر خویش احترام زیادی می گذاشت و با صدای بلند صحبت نمی کرد. برای وقت ارزش زیادی قائل بود لذا مواظب بود که وقت خود را به بطالت نگذارد.


جلوه هایی از شهید:
عاشق شهادت بود. مادرش می گوید: آن لحظه ی آخر که آماده ی رفتن به جبهه ی حق علیه باطل بود پدرش گفت: شما نرو من به جای شما به جبهه می روم، شهید کاظمی در جواب پدر گفت: هر کس باید برای خود برود و این آخرین صحبتش بود. مادر شهید می گوید: او فداکار، شجاع و یک فرشته بود.


پیام شهید:
آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آن هایی که ماندند باید کاری زینبی کنند. هر کاری که می کنید برای رضای خدا باشد، مواظب باشید که کاری بر خلاف خواسته ی خدا انجام ندهید و همان طور که امام فرمودیدند به خودسازی و تزکیه بپردازید.


گلبرگ های خاطره:
مادر شهید می گوید: موقعی که من روزها به جلسات زنانه ی قرآن کریم می رفتم وقتی می آمدم، می دیدم شهید یا مشغول جارو کردن خانه است  یا رفته خرید خانه را بکند یا در آشپزخانه به آشپزی مشغول است و کمک زیادی به من می کرد.
خاطره ای دیگر از شهید: بچه ی کم سن و سالی بود که به زیارت قبر مقدس و نورانی امام هشتم به مشهد رفتیم و ایشان قاب زیبایی از پنج تن آل عبا خریداری کرد و این نشانه ی علاقه ی او از همان کودکی به اهل بیت (ع) می باشد.


یادش گرامی و راهش پر هرو باد

نظرات  (۱)

  • علی کاظمی پسر دایی شهید
  • با هم در تیرماه 1361 به پادگان غدیر رفتیم وپس یک ماه آموزش بسیار سخت نظامی به جبهه اعزام شدیماول ما را به بیمارستان جندی شاپور اهواز بردند و به تیپ نجف اشرف فرستاده شدیم اما چون میخواستیم در لشگر امام حسین باشیم از پادگان خارج شدیم وبه لشگر امام حسین رفتیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی