شهید سید اسماعیل اعتصامی
نام پدر: سیدحسن
تاریخ تولد: 1344
محل تولد: رهنان
شغل: پاسدار وظیفه
یگان اعزام کننده: سپاه پاسداران
تاریخ شهادت: 64/3/26
محل شهادت: هورالعظیم
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
پاسدار مخلص و خستگی ناپذیر، شهید سید اسماعیل اعتصامی، در خانواده ای مذهبی در شهر شهید پرور رهنان دیده به جهان گشود. در سن پنج سالگی برای نماز خواندن به همراه پدر به مسجد می رفت. هنگامی که به مدرسه می رفت در حین تحصیل به پدر خود در کار کشاورزی کمک بسیار می نمود. شهید سید اسماعیل در طول تحصیلات خود شب ها در کار بافتن قالی به مادر خود کمک می کرد. همزمان با تحصیل، فنون نظامی را نیز فراگرفت و در سن 16 سالگی با تلاش فراوان عازم جبهه گردید و در مدت 4 سال تا لحظه ی شهادت در آنجا بود و در بیشتر عملیات ها شرکت می کرد و سرانجام پس از فداکاری های بی دریغ در عملیات بدر در آب های هورالعظیم، بر اثر برخورد با مین به درجه ی رفیع شهادت رسید. ایشان قبل از آن سه مرتبه مجروح شده بود و یک بار نیز در باتلاق فرو رفت که با امدادهای غیبی نجات یافت.
جلوه هایی از شهید:
ایشان فردی مهربان و خوش اخلاق و پرهیزکار بود و خانواده اش را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کرد. تا حد امکان به محرومان و مستضعفان کمک می کرد و از آنان حمایت می نمود. همیشه از لباس های تمیز و ساده استفاده می نمود و بعد از نماز صبح «زیارت عاشورا» را زمزمه می کرد.
پیام شهید:
او در نامه هایش به برادر و خواهرش سفارش می کرد که به دروس خود اهمیت داده و تحصیل را تا حد امکان ادامه دهند، در ضمن به آنان سفارش می کرد که تا حد امکان به پدر و مادرشان کمک نمایند و آن ها را اذیت نکنند.
دست نوشته شهید:
گلبرگ های خاطره:
در یک عملیات گشت، 7 نفر عراقی را به اسارت گرفتیم و از آنجایی که قصد داشتیم به هر بهانه ای سید اسماعیل را به علت کمی سن به پشت جبهه برگردانیم از او خواستیم اسرا را به پشت جبهه برگرداند. یک کلت در اختیار او گذاردیم و با بی سیم به پشت جبهه اطلاع دادیم و نقطه ای را مشخص کردند که سید اسماعیل اسرا را به آنجا ببرد. پس از طی مسافتی یکی از اسرا که فکر می کرد سید اسماعیل هنوز بچه است پا به فرار گذاشت ولی سید اسماعیل با شجاعت نشانه گرفت، شلیک کرد و اسیرعراقی کشته شد، بعد از آن اسرای عراقی یکی یکی شروع به فرار کردند و سید اسماعیل همه ی آن ها را هدف قرار داد و تنها به محل قرار رفت و ماشینی که منتظر آن ها بود سید اسماعیل را تنها یافت و علت را پرسید. سید هم گفت: خواستند فرار کنند همه را کشتم.
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر هرو باد