شهید حسین بلندی
نام پدر: احمدرضا
تاریخ تولد: 1334
محل تولد: رهنان
شغل: سیمانکار
یگان اعزام کننده: بسیج
تاریخ شهادت: 62/12/22
محل شهادت: جزیره مجنون
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید حسین بلندی در سال 1344 در خانواده ای مذهبی در شهر رهنان به دنیا آمد. از همان دوران کودکی در دامن پر مهر و محبت مادر بر سر کوی و برزن این شهر با مرثیه و سوگواری حسین (ع) آشنا شد و همین سوگواری و مرثیه سرایی بر حسین (ع) بود که زمینه ساز این شد که در انتخاب بین ماندن و زندگی کردن و هجرت و شهادت راه دوم را انتخاب کند و به دیار معشوق بشتابد. در دوران شکوفایی انقلاب در تظاهرات شرکت فعالانه داشت و پس از پیروزی انقلاب با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های جنگ شد. اوایل در واحد ادوات لشکر و سپس به عضویت گردان موسی ابن جعفر (ع) یکی از گردان های خط شکن لشکر امام حسین (ع) درآمد و با شرکت در عملیات مختلف سرانجام در عملیات خیبر در جزایر مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
جلوه هایی از شهید:
از مهمترین جلوه های ویژه ی شهید می توان به خوش خلقی و اهمیت دادن او به صله ی رحم اشاره کرد به طوری که بیشتر اوقات بعد از خاتمه ی کار روزانه به خانه ی اقوام و آشنایان رفته و جویای احوال آنان می شد.
پیام شهید:
شهید فرمود پیام من گفته ی شهدا و عمل کردن به پیام آنهاست چرا که تنها گفتن ها شرط نیست بلکه عمل شما شرط است. از همه ی شما چه آن هایی که مرا می شناسند و با من نسبتی دارند و چه آنهایی که اصلاً مرا نمی شناسند و فقط پیام مرا می شنوند می خواهم که وصیت شهدا را به صورت داستان نخوانند، این ها خون داده اند به خاطر هدفشان و بیان هدف خود را در پیامشان خلاصه کرده اند، اگر می خواهید ادامه دهنده ی راه آن ها باشید پیام آن ها را جامه ی عمل بپوشانید.
گلبرگ های خاطره:
خواهر شهید: در عملیاتی خبر شهادت برادرم را به ما رساندند اما بعد از آن متوجه شدیم شایعه ای بیش نبوده است. بعد از اینکه برادرم از عملیات به سلامت برگشت ماجرای شهادت وی را با او در میان گذاشتیم، برادرم لبخندی زد و فرمود درست است که در این عملیات به فیض شهادت نرسیدم ولی مطمئن هستم در عملیات بعدی شهادت قسمت من خواهد شد. وقتی دلیلش را پرسیدم فرمود: قبل از عملیات خواب دیدم با گروهی از بسیجی ها نشسته ایم که از دور شهید بهزاد کیانی به ما نزدیک شد و من و تعدادی از بسیجی ها را انتخاب نمود و با خود برد. در بین راه شهید بهزاد کیانی رو به من کرد و گفت: حسین شما باید برگردی. من در خواب با حالت اندوه گفتم: من را هم با خود ببرید. شهید کیانی رو به من کرد و گفت: تو را در مرحله ی بعد خواهیم برد. بعد از آن خواب من مطمئن شدم که اسم من جزء لیست شهدا قرار گرفته است و در عملیات بعدی به فیض شهادت خواهم رسید.
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد