شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان

شهدای شهر رهنان

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهر رهنان
ایمیل : Shahidan.Rehnan@gmail.com

جستجو
ویژه ها
سرلشکر پاسدار شهید محمدرضا زاهدی

سردار شهید سید اکبر اعتصامی

سردار شهید محمد زاهدی

سردار شهید یدالله تقی یار

آخرین نظرات

شهید سید حجت الله صدیقی
نام پدر: سید محمودشهید سید حجت الله صدیقی
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: رهنان
شغل: محصل
یگان اعزام کننده: ستاد مشترک امداد و درمان
تاریخ شهادت: 65/3/8
محل شهادت: شوشتر
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان


زندگینامه:
شهید سید حجت در شب میلاد حضرت ولی عصر (عج) در خانواده ای مذهبی پای به عرصه ی وجود گذاشت بدین جهت وی را حجت الله نامیدند.
ایشان در سن پانزده سالگی جهت گذراندن دوره ی آموزش نظامی به پادگان غدیر مراجعه کرد و همزمان با آموزش به تحصیل هم مشغول بود. ایشان اکثر کتاب های شهید دستغیب و شهید مطهری را مطالعه کرده و به شهید بهشتی علاقه ی خاصی داشت و سرانجام در تاریخ 1365/3/8 در شب نوزدهم رمضان المبارک به فیض شهادت نایل آمد.


پیام شهید:
ما مسلمین جهان آموزگاری چون سالار و سرور شهیدان، امام حسین (ع) داشته ایم و در مکتب او اسلام راستین و شوق به خدا را آموخته ایم و شهادتین را که یکی از والاترین افتخارات ماست فراگرفته ایم.
ای مردم امام زمان (عج) را فراموش نکنید، دنباله رو روحانیت باشید که چشم و چراغ راه هدایت هستند، از امام اطاعت کنید که او عصاره ی دین مبین اسلام است، راه شهدا را ادامه دهید. همیشه به یاد خدا باشید و زندگی خود را با دستورات اسلام وفق دهید. فرزندانتان را برای خدمت به جامعه ی اسلامی و سربازی امام زمان (عج) تربیت کنید.


گلبرگ های خاطره:
غروب نوزدهم ماه مبارک رمضان و نزدیک افطار بود. خورشید آرام آرام در مغرب پنهان می شد. همه به چادرها رفته بودند. لحظه ها می گذشت، ناگهان صدای غرش هواپیماهای دشمن در فضا طنین افکند و لحظه ای بعد صدای مهیب چند انفجار و به دنبال آن دود سیاهی اطراف ما را پوشاند. در گوشه ی چادر پیکر خونین حجت را دیدم، خون از پیشانی اش فوران می کرد و بر چهره ی رنگ پریده اش جاری می شد. شاید هر کس که در آن لحظه او را می دید با آن تقارن زمان یعنی شب قدر و ضربت خوردن مولی الموحدین علی علیه السلام، خاطره ی محراب خونین و مسجد کوفه و فرق شکافته ی پدر مظلوم یتیمان در ذهنش تداعی می شد. لب های روزه دار و خشک حجت بود که در آن افطار خونین به ذکر دعا مشغول بود. زمزمه های آخرش را نمی شنیدم ولی شاید علی وار در محراب عشق با فرقی خونین ندای " فزت و رب الکعبه " را سر داده بود.


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی