سردار شهید سید ابوالفضل صدیقی
نام پدر: سید مهدی
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: رهنان
شغل: پاسدار
یگان اعزام کننده: سپاه زاهدان
تاریخ شهادت: 60/2/28
محل شهادت: آبادان
زیارتگاه: گلزار شهدای شهر رهنان
زندگینامه:
شهید سید ابوالفضل صدیقی در اول فروردین سال 41 در شهر رهنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در همانجا و تحصیلات متوسطه را در اصفهان گذراند. در ایام تحصیل دانش آموزان را علیه رژیم شاه تشویق می نمود و با تلاش زیاد توانست انجمن اسلامی والعصر را پایه ریزی نماید. او در شهریور 59 به عنوان مسئول آموزش سپاه انتخاب شد و به چابهار عزیمت کرد و بعد از مدتی به جبهه ی آبادان اعزام شد و بالاخره در تاریخ 60/2/28 در ایستگاه هفت آبادان در حین انجام وظیفه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه ی گلو و گردن به لقاء الله پیوست.
پیام شهید:
شمع شدن در ظلمت و دریدن پرده ی سیاهی ها را انتخاب نمودم. باشد تا بسوزم و به دیگران روشنایی بخشم.
راه ما، هدف ما، مکتب ما و آرمان مقدس امام ما پیروز نمی شود، مگر با ریختن خون ما. پس ای شمشیرها، گلوله ها، ترکش ها مرا دریابید و بدانید که ما عاشقان شهادتیم و از مرگ باکی نداریم. خون ما حرکت می آفریند نه سکون، ولی شما نمی فهمید.
ای برادران و خواهرانم: به جای گریه با پرچمی قرمز و لبخندی مسرور بر سر مزارم بیایید و در شادی ام که از شوق شهادت است سهیم شوید. امام را یاری نموده گول ظاهر فریبی لیبرالیست ها را نخورید که نمی خورید.
گلبرگ های خاطره:
برادر شهید می گوید: بارها از پدرم شنیدم که می گفت ابوالفضل را در سن 5 سالگی به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی با خود به دیدار آیت الله خادمی (ره) بردم. رسم بر این بود که طلاب به نوبت دست آیت الله خادمی را که در کناری نشسته بود می بوسیدند و 10 ریال عیدی می گرفتند. وقتی نوبت به ابوالفضل رسید نزدیک رفت و پیشانی آیت الله خادمی را بوسید ولی دست او را نبوسید. حاضران، ابوالفضل را تشویق به خم شدن و بوسیدن دست آیت الله خادمی نمودند، اما ابوالفضل در جواب گفته بود چرا خم شوم، مگر او کسیت من فقط برای خدا خم می شوم و سجده می کنم.
حضرت آیت الله خادمی با شنیدن این سخنان از زبان یک بچه ی 5 ساله تعجب نمود، مبلغ 20 تومان به او عیدی داد و او را بوسید و تا آخر عمر از پدرم جویای حال ابوالفضل می شد.
تصاویر شهید:
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
وحش شاد